آرزویی برای نرسیدن

ساخت وبلاگ

مثل روزنامه‌ها، اول همه را سر كار مي‌گذارند
بعد آگهي استخدام مي‌زنند
بچه‌هاي وظيفه، يا شاعر شده‌اند يا خواننده!
خدا را شكر در خانه ما، كسي بيكار نيست
يكي فرم پر مي‌كند، يكي احكام مي‌خواند
يكي به سرعت پير مي‌شود
و آن يكي مدام نق مي‌زند:
مرده‌شور ريختت را ببرد
چرا از خرمشهر، سالم برگشتي؟

 

به بهانه استخدام وزارت بهداشت که نیامد و ما پیر شدیم

آرزویی برای نرسیدن...
ما را در سایت آرزویی برای نرسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : غزال جلیلوند ghazal74 بازدید : 417 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1392 ساعت: 13:02

شير مادر، بوي ادكلن مي‌داد
دست پدر، بوي عرق
(گفتم بچه‌ام نمي‌فهمم)
نان، بوي نفت مي‌داد
زندگي، بوي گند
(گفتم جوانم نمي‌فهمم)
حالا كه بازنشسته‌ شده‌ام
هر چيز، بوي هر چيز مي‌دهد، بدهد
فقط پارك، بوي گورستان
و شانه تخم مرغ، بوي كتاب ندهد! آرزویی برای نرسیدن...
ما را در سایت آرزویی برای نرسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : غزال جلیلوند ghazal74 بازدید : 463 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1392 ساعت: 13:00

پزشکان اصطلاحاتی دارند
که ما نمی فهمیم
ما دردهای داریم که آنها نمی فهمند
نفهمی بد دردی است
خوش به حال دامپزشکان!

 

به بهانه ما کارشناسان بهداشت عمومی که هم باید بفهمیم و هم بفهمانیم

آرزویی برای نرسیدن...
ما را در سایت آرزویی برای نرسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : غزال جلیلوند ghazal74 بازدید : 451 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1392 ساعت: 13:00

اين روزها

در حياط هاي قديمي

جاي درخت هاي قديمي

دكل هاي ايرانسل كاشته ايم

جاي كلاغ هاي قديمي

گوشي هاي موبايل آويخته ايم

شايعات به طور مستند پخش مي شود

و مادربزرگ ها

در بشقاب هاي عرب ست مي زايند!

آرزویی برای نرسیدن...
ما را در سایت آرزویی برای نرسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : غزال جلیلوند ghazal74 بازدید : 473 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1392 ساعت: 12:58

انحصار وراثت

عرفان پدر شد به خانه اش رفت

ايثار هم به خانه اش رفت تا پدر شود

- پدرمان در آمد-

حالا نشسته ايم و منتظريم

تا نوه هاي عزيز

با كالسكه بيايند

و من و مليحه را

به سالمندان برسانند!

آرزویی برای نرسیدن...
ما را در سایت آرزویی برای نرسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : غزال جلیلوند ghazal74 بازدید : 394 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1392 ساعت: 12:57

فوبيا

در خانه از لولو مرا ترساندند

در كوچه از جهود

در مدرسه از آقا ناظم ترسيدم

در اداره از پاكسازي

حالا هم كه بازنشسته شده ام

از فشار قبر مي ترسم

با اين حال حديث مي گويد:

من از اچبل اچسيل مي تلسم!

و مليحه غش غش مي خندد و مي گويد:

نترس عزيزم

بابابزرگ كه دم نداره!

آرزویی برای نرسیدن...
ما را در سایت آرزویی برای نرسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : غزال جلیلوند ghazal74 بازدید : 424 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1392 ساعت: 12:56

شادم تصور می کنی وقتی ندانی

لبخند های شادی و غم فرق دارند

آرزویی برای نرسیدن...
ما را در سایت آرزویی برای نرسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : غزال جلیلوند ghazal74 بازدید : 434 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1392 ساعت: 12:53

سالها پیش از این به من گفتی
که "مرا هیچ دوست میداری؟"
گونه ام گرم شد ز سرخی شرم
شاد و سرمست گفتمت "آری"!

باز دیروز جهد میکردی
که از عهد قدیم یاد آرم
سرد و بی اعتنا تو را گفتم
که "دگر دوستت نمیدارم"

ذره های تنم فغان کردند
که "خدا را! دروغ میگوید
جز تو نامی ز کس نمی آرد
جز تو کامی ز کس نمی جوید"

در نگاهم شکفته بود این راز
که "دلم کی ز مهر خالی بود؟"
لیک تا پوشم از تو، دیده ی من
بر گل رنگ رنگ قالی بود

دوستت دارم و نمی گویم
تا غرورم کشد به بیماری
زآنکه میدانم این حقیقت را
که دگر دوستم نمیداری

از کتاب "شاید که مسیحاست..."
سیمین بهبهانی

 

آرزویی برای نرسیدن...
ما را در سایت آرزویی برای نرسیدن دنبال می کنید

برچسب : نئوکلاسیک,غزل, آرزویی برای نرسیدن, نویسنده : غزال جلیلوند ghazal74 بازدید : 431 تاريخ : يکشنبه 7 مهر 1392 ساعت: 12:01

لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد

... عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد

 

می شد بدانم این که خط سرنوشت من

از دفتر کدام شب بسته وام شد؟

...

حسین منزوی شاعری که دوستش می دارم

 

 

اول دلم فراق تو را سرسری گرفت

وان زخم کوچک دلم آخر جذام شد

 

گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت

دیگر تمام شد گل سرخم ! تمام شد

 

شعر من از قبیله ی خون است خون من

فواره از دلم زدو آمد کلام شد

 

ما خون تازه در تن عشقیم و عشق را

شعر من و شکوه تو رمزالدوام شد

 

بعد از تو باز عاشقی و باز ... آه نه

این داستان به نام تو اینجا تمام شد

 

آرزویی برای نرسیدن...
ما را در سایت آرزویی برای نرسیدن دنبال می کنید

برچسب : منزوی, حسین,غزل نئوکلاسیک,آرزویی برای نرسیدن, نویسنده : غزال جلیلوند ghazal74 بازدید : 446 تاريخ : يکشنبه 7 مهر 1392 ساعت: 11:56

سلام. بعد از مدت ها برگشتم از وطنم اومدم تا باز ...

به هر حال قبل از هر کار یه غزل از حافظ

 

نماز شام غریبان چو گریه آغازم

 به مویه‌های غریبانه قصه پردازم

 

به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار

 که از جهان ره و رسم سفر براندازم

 

من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب

 مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم

 

خدای را مددی ای رفیق ره تا من

 به کوی میکده دیگر علم برافرازم

 

خرد ز پیری من کی حساب برگیرد

 که باز با صنمی طفل عشق می‌بازم

 

بجز صبا و شمالم نمی‌شناسد کس

 عزیز من که بجز باد نیست دمسازم

 

 

هوای منزل یار آب زندگانی ماست

 صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم

 

سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی

 شکایت از که کنم خانگیست غمازم

 

ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می‌گفت

 غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم

آرزویی برای نرسیدن...
ما را در سایت آرزویی برای نرسیدن دنبال می کنید

برچسب : حافظ,دیار حبیب, بلاد رقیب, آرزویی برای نرسیدن, نویسنده : غزال جلیلوند ghazal74 بازدید : 405 تاريخ : يکشنبه 7 مهر 1392 ساعت: 11:53